پیام های اعتقادی

پیام های عاشورا

رسالت تبیین مکتب و تصحیح باورهای مردم در مسائل عقیدتی و بینشی، بر عهده امام است. امامان با سخن و عملشان هم صورت صحیح اعتقادات را می نمایانید، هم با انحرافات عقیدتی مقابله و مبارزه می کنند. اینکه توحید ناب چیست و خدا باوری و عقیده به مبدا و معاد چه نقشی در زندگی دارد و شیوه انبیا و مرامشان کدام است و تداوم خط رسالت در قالب امامت چگونه است و دین چیست و اهل بیت (علیه السلام) کیانند و چه مسوولیتی دارند و وظیفه امت در قبال امام چیست، همه و همه جلوه هایی از پیام های اعتقادی عاشورا است. اگر به قیام سیدالشهداء (علیه السلام) از این دیدگاه بنگریم، درس های عظیمی را خواهیم آموخت و عاشورا را کلاس درسی خواهیم یافت که در سخنان امام و عاشوراییان، متجلی گشته است.

(فهرست این بخش)

حتی رجزهای اصحاب امام و خطبه های امام و اهل بیت، چه قبل از شهادت و چه در مقطع اسارت، پر از نکته های عقیدتی است.

علاوه بر بعد نظری و تبیین خطوط اصلی و روشن دین، تجلی این باورها در عمل آنان، جلوه دیگری از بعد اعتقادی مساله است. مثلاً توحید را نه صرفاً از بعد نظری، بلکه توحید در عبادت و اطاعت را نیز در صحنه عاشورا و انقلاب امام حسین (علیه السلام) می توان دید و این، بسی آموزنده تو و تاثیر گذارتر از جنبه فکری و ذهنی موضوع است. عقیده به خدا و قیامت، نه تنها به صورت یک باور خشک ذهنی، بلکه منشا اثر در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان مطرح است و تلاش های او را حتی در صحنه مبارزه، جهت می دهد. اعتقاد به امامت نیز، نه صرفه در حد یک بحث کلامی و احتیاجات قرآنی و حدیثی در مورد اینکه پس از پیامبر، چه کسی خلافت دارد، بلکه به عنوان نظام سیاسی و پذیرش ولایت پیشوای صالح و خط مشی منطبق بر قرآن و سنت رسول و اینکه چه کسی شایسته زمامداری امت اسلامی است، مطرح می گردد.

جایگاه اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جامعه اسلامی نیز از همین زاویه قابل طرح است و نیز اصل مساله رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن و وحی و شفاعت و... هر کدام به نحوی که دارای پیام است، در نهضت عاشورا مورد مطالعه قرار می گیرد. تنها در این صورت است که حرکت عاشورایی در امتداد زمان، گسترش و دوام می یابد و نسل های امروز و آینده را مورد خطاب قرار می دهد هدایتگر می شود.

بعد اعتقادی کربلا نباید مورد غفلت قرار گیرد، هم محتواهای عقیدتی که در مجموعه این حماسه متجلی است، هم اساس نهضت کربلا که برای حفظ باورهای ناب از زوال تحریف بود. این هدف مهمی بود که شهید بزرگی همچون اباعبدالله الحسین (علیه السلام) فدای تحقق آن شد. امام خمینی قدس سره می فرماید:

شخصیت عظمی که از عصاره و حی الهی تغذیه و در خاندان سید رسل محمد مصطفی و سید اولیاء علی مرتضی تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود، قیام کرد و با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمگران را فرو ریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید.(4)

و در جای دیگر درباره ماهیت ضد اسلامی و عقیده برانداز حکام اموی که حسین بن علی بر ضد آنان قیام کرد، می فرماید:

به اسم خلافت رسول الله، بر ضد رسول الله قیام کرده بودند، فریادشان لا اله الا الله بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند. اعمالشان، رفتارشان رفتار شیطانی، لکن فریادشان فریاد خلیفه رسول الله!(5)

در سخنان امام حسین (علیه السلام) و یاران او، مفاهیم بلندی از اعتقادات در محورهای خداشناسی، رسالت انبیاء، نقش وحی و قرآن در زندگی، اصالت دین و گمراهی بدعتگذاران، زندگی ابدی و حیات پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب و اجر و عذاب، شفاعت، حقانیت امامان برای ولایت و خلافت، وظیفه مردم نسبت به حجج الهی، نفاق دنیاپرستان، استفاده از عقاید دینی برای اغفال مردم و... دیده می شود که جای مطالعه دارد.

 

1 - 1 - توحید در عقیده و عمل

عقیده به توحید و خدا باوری، تنها در ذهن یک مسلمان موحد نمی ماند، بلکه در همه شوون و شرایط و زوایای زندگی او سایه می افکند. اینکه خدا کیست و چیست و این شناخت چه تاثیری در زندگی عملی و موضعگیری های اجتماعی مسلمان دارد، جایگاه این عقیده را در حیات، نشان می دهد.

عقیده به خدایی که راست است، راست می گوید، وعده هایش تخلف ناپذیر است، اطاعتش فرض است، نارضایی او موجب دوزخی شدن است، در همه حال حاضر و ناظر انسان است، کمترین کار انسان از علم و بصیرت او پنهان نیست، مجموعه این باورها وقتی به صورت یقین درآید، موثرترین عامل تاثیر گذار در زندگی است.

مفهوم توحید، تنها در بینش و دیدگاه نیست، بلکه در بعد عملی، به توحید در اطاعت و توحید در عبادت تبدیل می شود.

امام حسین (علیه السلام) پیشاپیش از شهادت خود، باخبر بود و جزئیات آن را هم می دانست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مکرر این حادثه را پیشگویی کرده بود.

این علم و اطلاع قبلی، نه تنها رای او را بر ادامه راه و ورود به میدان جهاد و شهادت، سست یا آمیخته به تردید نکرد، بلکه شهادت طلبی او را افزون تر ساخت. آن حضرت با همین ایمان و باور، به کربلا آمد و به جهاد پرداخت و عاشقانه به دیدار خدا شتافت. همانگونه که در اشعار منسوب به او آمده است.

 

ترکت الخلق طرا فی هواکا - و ایتمت العیال لکی اراکا

 

حتی در موارد متعددی اصحاب و بستگان و اقوام او از روی خیر خواهی و دلسوزی آن حضرت را از رفتن به عراق و کوفه بر حذر می داشتند و بی وفایی مردم و مظلومیت و تنهایی پدرش امیر المومنین و برادرش امام مجتبی (علیه السلام) را یادآور می شدند. هر یک از اینها کافی بود که در دل فرد معمولی، ایجاد تردید کند، اما باور روشن یقینی او و خدایی دانستن این راه و انتخاب، سبب شد در مقابل عوامل یاس آفرین و تردید ساز بایستد و قضای الهی و مشیت او را بر هر چیز مقدم بدارد.

وقتی ابن عباس از امام حسین (علیه السلام) می خواست که راه دیگری جز رفتن به عراق برگزیند و بابنی امیه در نیفتد، حضرت ضمن تبیین اهداف و نیات امویان، فرمود: انی ماض فی امر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حیث امرنی و انا لله و انا الیه راجعون(6) و تصمیم خود را در پایبندی به فرمان حضرت رسول و بازگشت به جوار رحمت خدای هستی آفرین بازگفت؛ چرا که به حقانیت راه و درستی وعده های خدا باور داشت.

یقین، نمودی از وضوح و روشنی باور نسبت به دین و فرمان خدا و حکم شریعت است. گوهر یقین در هر جا که باشد، او را مصمم و بی باک می سازد. صحنه عاشورا جلوه یقین بود. یقین به حقانیت راه خود، یقین به باطل بودن دشمن، یقین به حق بودن معاد و حساب و محاسبه رستاخیز و یقین به حتمیت مرگ و ملاقات با خدا، در درجه بالایی در دل امام و عاشوراییان وجود داشت و جهت دهنده مقاومت و کیفیت عمل و ثبات قدم در راه انتخابی بود.

استرجاع (گفتن انا لله و انا الیه راجعون) علاوه بر آنکه هنگام آگاهی از مرگ یا شهادت کسی گفته می شود، در منطق امام حسین (علیه السلام)، یاد آور فلسفه بلند هستی و حیات و سرنوشت از اویی و به سوی اویی است که بارها امام در طول راه آن را بر زبان آورد، تا این عقیده جهت دهنده تصمیم ها و عمل ها باشد.

در منزل ثعلبیه، پس از شنیدن خبر شهادت مسلم و هانی، مکرراً این سخن را گفت.(7) در همین منزل، لحظه ای خواب، آن حضرت را در ربود و در رویا، سواری را دید که می گوید: این کاروان به سرعت می رود و مرگ هم در پی آن شتابان است. پس از آنکه خواب خود را تعریف کرد، علی اکبر از پدر پرسید: پدر جان، مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: آری فرزندم، سوگند به آنکه بازگشت همه به سوی اوست. گفت: پس با این حال، چه باکی از مرگ؟ پدر نیز دعایش کرد.(8)

طرح مساله به خدا پیوستن در طول مسیر، آماده سازی روحی همراهان برای آن فداکاری بزرگ در راه عقیده بود. چرا که بدون باورهای زلال و روشن، یک رزمنده نمی تواند تا پایان خط در دفاع از حق مقاوم و نستوه بماند.

یقین، هم در موضوع بود؛ یعنی شناخت روشن هدف و راه و وضعیت، هم در حکم بود؛ یعنی تکلیف بودن جهاد و شهادت در آن شرایط به نفع اسلام، هم در عقیده به خدا و هم به آخرت بود که مقوم اصلی پاگذاشتن در میدانی است که گروهی می خواهند جان بدهند و فدا شوند. وقتی خود را با عناوینی همچون مومن به رب و موقن به رب معرفی کرد.(9)

توحید در نصرت خواهی و فقط و فقط برخدا اعتماد کردن، از جلوه های دیگر نقش آفرینی عقیده در عمل است. امام حسین (علیه السلام) تنها تکیه گاهش خدا بود، نه نامه ها و حمایت ها و شعارها. وقتی سپاه حر راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابه ای که درباره حرکت خویش و امتناع از بیعت و استناد به نامه های کوفیان بود، در پایان، ضمن گلایه از عهد شکنی کوفیان فرمود: تکیه گاهم خداست و او مرا از شما بی نیاز می کند. سیغنی الله عنکم(10) در ادامه راه نیز وقتی با اباعبدالله مشرقی ملاقات کرد و او و همراهش اوضاع کوفه و گرد آمدن مردم را برای جنگ با آن حضرت بیان کردند، پاسخ امام این بود که حسبی الله و نعم الوکیل.(11)

صبح عاشورا نیز، وقتی سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه امام تاختند، دستان نیایشگر امام حسین (علیه السلام) رو به آسمان ها بود، وی چنین می گفت: خدایا! در هر گرفتاری و شدت، تکیه گاه و امیدم تویی و در هر حادثه که برایم پیش آید، پشتیوانه منی، چه بسا در سختی ها و گرفتاری ها که تنها به درگاه تو روی آورده و دست نیاز و دعا به آستان تو گشودم و تو آن را بر طرف ساختی....(12)

این حالت و روحیه، جلوه بیرونی، عقیده قلبی به مبدا و یقین به نصرت الهی است و توحید در دعا و طلب را می رساند.

هدف اصلی معارف دین، تقرب بندگان به سوی خداوند است. این محتوا در زیارتنامه های شهدای کربلا به ویژه زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز مطرح است. علی رغم تبلیغات سوء و جاهلانه ای که شیعه را به بدعت متهم می کنند و زیارت قبور اولیاء الهی را شرک می پندارند، در فرهنگ زیارت، خود این عمل گامی برای تقرب به خدا شمرده شده است که توحید ناب است. در بخشی از زیارت امام حسین (علیه السلام) که با فراز اللهم من تهیا و تعبا... شروع می شود، خطاب به خداوند می گوییم:

خدایا! هر کس که آماده شود و وسایل فراهم کند و به امید دست یافتن به نعمت و موهبتی سراغ یک مخلوق رود، تا از هدایا و جوائز و عطاهای او بهرمند شود، آماده شدن و زمینه چیدن من و سفر من به سوی تو و برای زیارت قبر ولی تو است و با این زیارت، به تو تقرب می جویم، و هدیه و عطا و جایزه را از تو امید دارم....(13)

در ادامه نیز با حالت حصر، می گوییم: تنها تو را قصد و آهنگ کردم و تنها آنچه را نزد تو است می خواهم؛ فالیک قصدت و ما عندک اردت.

اینها نشان دهنده بعد توحیدی تعالیم شیعی است که مراقد معصومین و زیارت اولیاء الهی را هم معبر و مسیری برای رسیدن به توحید خالص می داند و تعبد به امر الهی که بزرگداشت اینان را توصیه فرموده است.

 

1 - 2 - مبدا و معاد

عقیده به مبدا و معاد، مهم ترین عامل جهاد و فداکاری در راه خداست و بدون آن، هیچ رزمنده ای معتقدانه در صحنه دفاع قدم نمی گذارد و خود را که در جنگی به شهادت منتهی می شود، برنده نمی داند. بدون عقیده به حیات اخروی، با چه انگیزه ای می توان از جهاد و جانبازی استقبال کرد؟

از این رو، چنین اعتقادی در کلمات امام حسین (علیه السلام) و اشعار و رجزهای او و یارانش، نقشی محوری دارد و به برجسته ترین شکل، خود را نشان می دهد. امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا وقتی بی تابی خواهرش را می بیند، این فلسفه بلند را یاد آور می شود و می فرماید:

خواهرم! خدا را در نظر داشته باش. بدان که همه زمینیان می میرند، آسمانیان هم نمی مانند. هر چیزی جز وجه خدا که آفریدگار هستی است. از بین رفتنی است، خداوند همگان را دوباره بر می انگیزد....(14)

در سخن دیگری که در شب عاشورا با اصحاب خویش فرمود، باز هم تاکید بر همین محورها را می بینم، از جمله این که:

بدانید که شیرینی و تلخی دنیا، خواب است و بیداری در آخرت است. رستگاری کسی است که به فلاح آخرت برسد و بدبخت کسی است که به شقاوت آخرت گرفتار آید.(15)

باور به معاد، رشته های علقه انسان را از دنیا می گسلد و راحت تر می تواند؛ مسیر عمل به تکلیف، از جان بگذرد. امام در اشعاری که پس از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل، از فرزدق در مسیر راه کوفه شنید، به این جلوه تابناک اشاره فرمود:

اگر دنیا ارزشمند به حساب آید، سرای آخرت که خانه پاداش الهی است، برتر و نیکوتر است و اگر بدن ها برای مرگ پدید آمده اند، پس شهادت در راه خدا برتر است.(16)

پیش از این اشعار هم، بر مسلم بن عقیل رحمت فرستاد، و به عنوان کسی که به سوی روح و ریحان و بهشت رضوان الهی رفت و ما نیز در پی اوییم، از او یاد کرد.

با این دید، شهادت خود و هر یک از همراهان و دودمانش را رسیدن به ابدیتی می دانست که آرامیدن در جوار رحمت الهی و دیدار با رسول خدا و دست یافتن به بهشت برین را دارا بود. آن همه تاکید بر اجر الهی و رسیدن به فوز و رستگاری و نوشیدن از شراب های بهشتی و برخورداری از نعمت های جاودانی الهی، ایجاد انگیزه جهاد و شهادت می کرد، چرا که شهدای کربلا با این دید مرگ را آغاز حیات طیبه در جوار رسول الله می دیدند، نه پایان یافتن خط هستی و به نهایت رسیدن وجود!

وقتی علی اکبر (علیه السلام) به میدان رفت و جنگید و تشنه بازگشت، امام فراخوان او به مقاومت و ادامه نبرد فرمود: بزودی جدت رسول خدا را دیدار کرده، از دست او سیراب خواهی شد و شربتی گوارا خواهی نوشید که پس از آن تشنگی نیست.(17)

آنگاه هم که سر جوانش را بر دامن نهاده بود و خون از چهره و دندان هایش پاک می کرد، فرزند را نوید داد که از رنج و اندوه دنیا رسته و به روح و ریحان بهشتی رسیده ای.(18)

سخنی شبیه به این را به فرزند امام مجتبی که پس از مدتی جنگ، نزد امام آمد و آب طلبید، فرمود:

پسرم! کمی دیگر درنگ و مقاومت کن تا جدت رسول خدا را دیدار کنی و از شربت گوارایی که پس آن تشنگی نیست به تو بنوشاند.(19)

این سخنان نیز یاد آور این نکته است که شهادت در جبهه، دیدار رسول خدا و سیرابی از آبهای بهشتی را در پی دارد.

بر اساس همین باور، رزمندگان دنیا و آخرت و رو به آتش دوزخ می دانستند. امام حسین (علیه السلام) پس از شهادت سردارش عباس (علیه السلام) در ضمن اشعاری که نکوهش از رفتار شوم دشمنان در کشتن عترت رسول خدا بود، فرمود: ... فسوف تلاقوا حر نار نوقد(20) و آنان را در آستانه دیدار با آتش پر شعله دوزخ دانست.

در رجزهای یاران امام نیز، تکیه بر مبادی اعتقادی و پیوند زدن مبارزه با انگیزه اعتقادی و باورداشت قیامت و امید به پاداش خدا و رضای الهی است و رسیدن به بهشت برین موج می زند. به عنوان نمونه:

وقتی عمرو بن خالد به میدان رفت، در رجز خویش گفت: ای جان! امروز به سوی خدای رحمان و روح و ریحان می روی و آنچه را که در لوح تقدیرت از پاداش های الهی نوشته شده، در می یابی؛ پس بی تابی مکن، که هر زنده ای مردنی است.(21)

پس از وی، پسرش خالد به میدان شتافت و باز به خود تلقین می کرد که: در راه رضای خدای رحمان، بر مرگ شکیبا باش، ای پدر! تو به سوی قصرهای نیکو و آراسته شتافتی.(22)

سپس سعد بن حنظله با این رجز پای به میدان گذاشت: صبر و مقاومت بر شمشیرها و نیزه ها، صبر بر این زخم ها در راه رسیدن به بهشت و حوریان بهشتی. ای نفس! برای آسایش ابدی و خیر جاودانه، تلاش کن و راغب باش.(23)

مسلم بن عوسجه به میدان رفت و ضمن معرفی خود گفت: هر کس بر ما ظلم و تعدی کند، از راه حق کنار رفته و به دین خدای صمد کافر شده است.(24)

و عمر و بن مطاع جعفی به میدان شتافت و در رجز خویش، ضمن شیرین و گوارا دانستن جهاد و مرگ در رکاب حسین (علیه السلام)، آن را فوز و رهایی از آتش دوزخ دانست.(25)

و بسیاری نمونه های دیگر که همه نشان دهنده پشتوانه عقیدتی و ایمانی به مبدا و معاد در رزم آوری عاشوراییان است.

یاد آوری مبادی اعتقادی اسلام در کربلا و از زبان امام حسین و یاران او، نوعی خلع سلاح دشمن و زیر سوال بردن هجومشان بر ضد خاندان عصمت بود، هجومی که با هیچ منطق و آیین و مرامی سازگاری نداشت و نشانه خروجشان از دین و فاصله گرفتن از شریعت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. یاد کرد اعتقادی از سوی امام حسین (علیه السلام) نیز به صورت دیگری دفع شبهه آفرینی های بعدی امویان را در برداشت. سید الشهداء (علیه السلام) در مدینه پس از آنکه تصمیم گرفت خارج شده به مکه رود، کاغذ و قلمی طلبید و به برادرش محمد حنفیه وصیتنامه ای نگاشت. این وصیتنامه، علاوه بر آنکه مظلومیت آن حضرت را در شرایطی که تبلیغات در دست امویان است نشان می دهد و امام را وا می دارد که برای رفع هر گونه تهمت و جعل و نسبت های ناروای بعدی، اصول اعتقادی خویش را به صورت مکتوب بنگارد، مروری بر مفاهیم اعتقادی اسلام نیز به حساب می آید. حضرت نوشت: حسین شهادت می دهد که خدای یکتا و بی شریک است و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده اوست که حق را از سوی حق آورده است و گواهی می دهد که بهشت و جهنم حق است و قیامت حتماً خواهد آمد و شکی در آن نیست و خداوند همه خفتگان در گور را بر خواهد انگیخت...(26) پس از بیان این اصول اعتقادی به ذکر فلسفه قیام خویش، یعنی اصلاحگری و امر به معروف و نهی از منکر، پرداخت، تا هیچ شائبه ای در حرکت دینی و مرامی او باقی نماند.

 

1 - 3 - رسالت پیامبر

از جهات مکمل بینش اسلامی، عقیده به نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و عصمت اوست و شهادتین، نشان مسلمانی است. این موضوع، در فرهنگ عاشورائیان مکرر مطرح شده است، چه از سوی امام حسین (علیه السلام) و چه از سوی فرزندان و بستگان و یاران شهیدش.

یاد کردن از پیامبر اسلام و بعثت و رسالت او، احیای تفکر اسلامی است. ربط دادن وجود امام و خاندانش به آن بزرگوار، یاد آور اصل دیگری از معتقدات مسلمین است. پیوند دادن حرکت عاشورا به احیای سنت پیامبر و مبارزه با بدعت هایی که در دین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش آمده است، باز هم تاکید بر یک مساله اعتقادی است.

در عصر پیامبر، به ظاهر همه او را قبول داشتند و مطیع او بودند. اما در عصر پس از او، دچار تجزیه شدند. برخی به سنت و دین او وفادار ماندند. و برخی در پی احیای جاهلیت های رنگ باخته و بی روح به راه افتادند. پیدایش ضلالت و بدعت و حیرت و جاهلیت (که در زیارتنامه ها علت شهادت امام حسین برای نجات امت از این خصیصه قلمداد شده است) نوعی انشعاب در پیروان اسلام، و جنگیدن با ذریه پیامبر، خروج از دین و انکار رسالت آن حضرت بود.

امامت محور یکدست ماندن و عامل انسجام امت است. کسانی که از امام حق پیروی نکنند و حق را رها کرده برگرد باطل جمع شوند، از امت محمد بیرونند و مسلمان نیستند. ملاک مسلمانی پس از اطاعت از رسول خدا، ولایت پذیری است. ولی مسلمانان آن عصر عده ای بر محور، باطل تجمع کردند و اطاعت از کسانی کردند که وحی و نزول جبرئیل و خبرهای آسمانی را منکر بودند او با سلطه یابی بر مقدرات مردم، کفر به خدا و عناد با حضرت رسول را که دیری در دلهایشان مانده بود، بروز دادند.در روز عاشورا، برخی از یاران امام، سخنرانی هایی ایراد کردند. زهیر بن قین، یکی از آنان بود. در خطابه اش گفت:

ای کوفیان! از عذاب الهی هشدارتان می دهم! نصیحت مسلمان وظیفه، و حق هر مسلمان است. ما و شما تاکنون، تا وقتی که میان ما و شما شمشیر نیاید بر یک آئین هستیم. اما هر گاه تیغ بین ما کشیده شود، عصمت از میان برداشته می شود. شما یک امت هستید، ما هم امتی. خداوند، ما و شما را به وسیله ذریه پیامبرش آزموده است تا ببیند چه می کنیم....(27)

کلام مهم زهیر، حکایت از خروج عده ای از جمع امت محمد داشت. قیام کربلا، حادثه ای بود که مرز میان پیروان راستیم و مدعیان دروغین حق؛ و عاشورا سند این تمایز بود.

وقتی یزید، پس از کشتن امام و اسیر کردن اهل بیت او، سرمستانه ادعا کرد که بنی هاشم با پادشاهی بازی کردند، والا نه خبری آمده و نه وحی نازل شده است (لعب هاشم بالملک...) این کفر صریح و نفی رسالت بود که از زبان مدعیان مسلمانی شنیده می شد.

سید الشهدا در مکه با ابن عباس درباره امویان حاکم صحبت می کرد. حضرت از وی پرسید: نظر تو درباره کسانی که پسر دختر پیامبر را از خانه و وطن و زادگاهش بیرون کرده و او را آورده دشت و بیابان کردند و در پی کشتن او و ریختن خونش هستند چیست؟ در حالی که این پسر پیامبر، نه برای خدا شریکی قائل شده، نه غیر خدا را سرپرست خویش گرفته و نه از آیین پیامبر خدا فاصله گرفته است. ابن عباس گفت: درباره آنان چیزی نمی گوییم جز این آیه قرآن: آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز را جز با کسالت به جا نمی آورند...(28) امام حسین (علیه السلام) فرمود: خدایا شاهد باش.(29)

ابن عباس به صراحت به کفر آنان نسبت به خدا و رسول گواهی داد.

در طول این سفر نیز، امام و یاران و خاندانش، پیوسته از رسول الله یاد می کردند و خود را از نسل آن پیغمبر پاک معرفی می کردند و کرامت و شرافت خویش را در آن می دانستند که وارث و ذریه آن فرستاده الهی اند.

این نیز نیشتری بود بر غده های کینه آلود امویان نسبت به دین خدا و عترت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم).

 

1 - 4 - شفاعت

از جمله مباحث سازنده اعتقادی، شفاعت است یعنی عقیده به اینکه با وساطت اولیای الهی، خداوند از گناهان مومنان خطاکار در می گذرد. شفاعت با اذن خدا است و معصومین نیز از کسانی شفاعت می کنند که هم خدا اذن می دهد هم خود آن افراد، استحقاق شفاعت را داشته باشند. پس شفاعت، زمینه لازم دارد و عقیده به شفاعت شفعا، نوعی مراقبت در رفتار و عملکرد را می طلبد. بعد سازندگی شفاعت همین بخشش است.

مقام شفاعت برای پیامبر و خاندان او ثابت است. در قیامت هنگام حسابرسی نیز مواجهه انسان ها با پیامبر و آل او حتمی است و نقادی عملکرد دنیوی در آخرت است. طرح مساله شفاعت یا برخورد با پیامبر در قیامت، توجه دادن به این بعد اعتقادی است.

در کوفه، وقتی امام سجاد (علیه السلام) را با آن حال رقت بار و دست بسته و زنجیر بر گردن آوردند، حضرت ضمن اشعاری که می خواند، یکی هم این بود:

 

لو اننا و رسول الله یجمعنا - یوم القیامه ما کنتم تقولینا (30)

 

اگر در روز قیامت، ما و پیامبر خدا در یک جا جمع شویم، شما چه خواهید گفت؟ و چه حرفی برای گفتن یا عذر خواهی دارید؟

در سخنانی هم که حضرت زینب در کوفه داشت، از جمله به این شعر تمثل جست که:

 

ماذا تقولون اذ قال النبی لکم - ماذا فعلتم و انتم اخر الامم... (31)

 

آنگاه که پیامبر (در قیامت) به شما بگوید: چه کردید؟ شما که امت آخرالزمان هستید! شما چه خواهید جواب داد؟

و به نقل برخی منابع، در یکی از منزل های راه کوفه تا شام که اسرای اهل بیت را می بردند، بر دیواری با خطی از خوتن نوشته شده بود:

 

اترجوا امه قتلت حسینا - شفاعه جده یوم الحساب ؟(32)

 

یاد آوری موضوع اعتقادی شفاعت، نوعی ملامت بر عملکرد دشمنان نیز بود، چرا که جنایت آنان نسبت به ذریه پیامبر، با وضع امتی که به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند، ناسازگار است.

درخواست شفاعت و امید به آن نیز، که در زیارتنامه ها آمده است، همین اثر تربیتی را دارد. از جمله در زیارت امام حسین (علیه السلام) می خوانیم:

فاشفع لی عند ربک و کن لی شفیعا.(33)

در زیارت عاشورا نیز از خدا می خواهیم که شفاعت آن حضرت را در روز قیامت، روزی ما سازد:

اللهم ارزقنی شفاعته الحسین یوم الورود.(34)

اهل بیت پیامبر، برگزیدگان خدایند و مقام والایشان نزد او، در زیارتنامه ها بازگو شده است. در سخنانی هم که خود امام حسین، امام سجاد، حضرت زینب و دیگر عاشوراییان بیان کرده اند، از این مقام یاد شده است.

 

1 - 5 - امامت

در فرهنگ اسلام، امامت منصبی الهی است که پس از نبوت برای تبیین مکتب و حفظ دستاوردهای نهضت اسلامی و اجرای حدود و احکام خدا در جامعه از مسیر رهبری و ولایت، پیش بینی شده است.

فلسفه سیاسی اسلام برای مدیریت جامعه بر مبنای دین، در قالب و شکل امامت تجلی می کند. از این رو، از شاخصه های امامت نیز، همچون نبوت، علاوه بر صلاحیت های علمی و تقوایی، جعل الهی و نصب است.

اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به لحاظ صلاحیت های خاص و نزدیکی بیشتر به سرچشمه دین و شایسته تر از دیگران برای تصدی زمامداری مسلمین اند. آنچه که در غدیر خم اتفاق افتاد، تاکیدی مجدد بود که رسالت پیشوایی امت پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر عهده امام برتر و شایسته ترین فرد پس از آن حضرت، یعنی امیر المومنین علی (علیه السلام) است.

هر چند که عده ای ریاست طلب و زورمدار با راه اندازی غوغای سقیفه، مسیر امامت مسلمین را در بستری دیگر انداختند و امت را از امامت علی (علیه السلام) محروم کردند، ولی این حق، از آن آن حضرت بود و خود او پیش از رسیدن به خلافت و پس از آن در درگیری و مناقشاتی که با خلفا و معاویه داشت و پس از شهادتش، امامان دیگر شیعه، پیوسته بر این حق راستین تاکید کرده اند و آن را حق مسلم خویش دانسته اند و دیگران را غاصب این منصب دانسته اند.

قیام عاشورا، جلوه ای از این حق خواهی و باطل ستیزی در ارتباط با این والاترین رکن جامعه اسلامی بود. گرچه امام مجتبی (علیه السلام) بنا به مصالح و شرایطی (که اینجا جای بخشش نیست) با معاویه قرارداد صلح امضا کرد، امام حسین (علیه السلام) نیز تا وقتی معاویه زنده بود، به عهدنامه برادر شهیدش وفا دار ماند، اما این خاندان پیوسته نسبت به امامت مسلمین و منصب خلافت، مدعی بوده اند و پیوسته می کوشیدند در حد توان و امکان، با بیدارسازی مردم و تهیه مقدمات و زمینه چینی های لازم، این عنصر مهم و رکن اساسی اسلام را جامه عمل بپوشانند.

در این راستا، امامان شیعه، از جمله اباعبدالله الحسین (علیه السلام) چند برنامه محوری داشتند:

1 - تبیین جایگاه امامت و ویژگی های امام؛

2 - تبیین عدم صلاحیت دیگران برای تصدی این منصب؛

3 - بیان شایستگی و احقیت خود بر امامت مسلمین.

امام حسین (علیه السلام) در هر سه مورد، سخنان بلندی دارد که به گوشه ای از آنها اشاره می شود.

 

شرایط امام

امام حسین (علیه السلام) پس از دریافت نامه های گروه ها و چهره های بارزی از بزرگان شیعه در کوفه که او را دعوت به آمدن به کوفه می کردند تا در سایه امامت او به قیام علیه یزید بپردازند، نامه ای به آنان نوشت و توسط در پیک فرستاد و ضمن آن به اعزام مسلم بن عقیل اشاره نمود و در پایان نامه افزود:

فلعمری ما الامام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، ادائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله(35)

به جانم سوگند، امام، جز آن که به کتاب خدا حکومت و داوری کند و قیام به قسط و عدل نماید و به دین حق گردن بنهد و خود را وقف راه خدا کرده باشد، نیست.

این بیان، نشان دهنده ویژگی های امام راستین از دیدگاه اوست. چنین پیشوایی، تجلی دین خداست و معرفت او ضروری و اطاعتش حتمی است و اعتقاد و شناخت نسبت به چنین امامی جزء توحید است. در کلامی از آن حضرت، در پاسخ کسی که می پرسید خداشناسی چیست؟

می فرماید: اینکه اهل هر دوره و زمانی، پیشوایی را که اطاعت او بر آنان واجب است، بشناسند.(36)

شیخ صدوق در ذیل این حدیث می افزاید: مقصود آن حضرت این است که مردم هر دوره باید بدانند که خداوند، هرگز در هیچ دوره ای آنان را بدون امام معصوم وا نمی گذارد و اگر کسی خدایی را بپرستد که برای مردم حجت اقامه و تعیین نکرده است، در واقع قیر خدا را پرستیدن زمام اختیار به ولایت و هدایت او، شرط صحت خداپرستی و زمینه خداشناسی کامل است. در یکی از زیارت های آن حضرت آمده است:

خدایا! گواهی می دهم که اینجا قبر حبیب و برگزیده توست، آن که به کرامت تو نائل آمده است، آن که با شهادت به او عزت و شرافت بخشیده ای و میراث پیامبران را به او عطا کرده ای و او را حجت بر بندگان خود قرار داده ای.(37)

در فرازی از یک زیارتنامه دیگر می خوانیم:

شهادت می دهم که تو امام راشد و راهنمایی، قیام به حق کردی و به آن عمل کردی گواهی می دهم که اطاعت از تو فرض و واجل است؛ سخن تو صدق و راست است و تو با حکمت و موغطه نیکو به راه پروردگارت دعوت کردی.(38)

 

صلاحیت خود و نفی صلاحیت دیگران

وقتی الگوی امامت و ویژگی های پیشوای صالح بیان شد، انطباق آن عنوان بر شخص خاص، محور دیگر بحث است. رهبر نهضت عاشورا، در جاهای مختلف، با بیان جایگاه والای اهل بیت پیامبر و برشمردن فضایل شخصی خود و برخورداری اش از ملاک های امامت، همچنین با ذکر نقاط ضعف و اشکال های اساسی و غیر قابل اغماض در امویان به ویژه یزید بن معاویه، ذهنیت جامعه اسلامی را به سمت و سوی امام صالح سوق می دهد. نمونه های این هشدار و تبیین فراوان است که به تعدادی از آنها اشاره می شود:

امام حسین (علیه السلام) در مسیر راه کوفه، پس از برخورد با سپاه حر، در خطابه ای که پس از برگزاری نماز جماعت، خطاب به آنان ایراد نمود، فرمود:

ای مردم! تقوای خدا پیشه کنید و حق را برای صاحبانش بشناسید، خدا از شما بیشتر راضی خواهد بود. ما دودمان پیامبریم و به عهده داری این امر (حکومت و ولایت بر شما، از دیگرانی که بناحق مدعی آنند و در میان شما به ستم و تجاوز حکومت می کنند، سزاوارتریم(39)

در نامه ای که پس از برخورد با سپاه حر به بزرگان کوفه می نویسد، پس از برشمردن اینکه این جماعت (زمامداران اموی) پیرو شیطانند و حدود الهی را تعطیل کرده و فساد را آشکار ساخته و حلال را حرام و حرام الهی را حلال کرده و بیت المال را برای خود برداشته اند، می فرماید: و انی احق بهدا الامر لقربتی من رسول الله...(40)

و خود را دلیل نزدیک تر بودنش به پیامبر، برای حکومت بر مسلمین شایسته تر می بیند.

وقتی که آن حضرت در مدینه بود، خبر مرگ معاویه رسید و ولید به دستور یزید، می خواست از آن حضرت بیت بگیرد. حضرت فرمود: ای امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و نزول رحمتیم. خداوند به ما آغاز کرده و به ما ختم نموده است. ولی یزید، مردی تبهکار و شرابخوار و آدمکش است که فسق علنی می کند، کسی مانند من با کسی همچو او بیعت نمی کند، ولی ما و شما صبح کنیم و منتظر باشیم و نگاه کنیم که کدامیک از ما به بیعت و خلافت سزاوارتریم؟!

ننتظر و تنتظرون اینا احق بالخلافه و البیعه.(41)

این دیدگاه را امام حسین (علیه السلام)، از سال ها قبل نسبت به یزید داشته است. معاویه در ایام حیات خود وقتی برای ولایت عهدی یزید، تلاش می کرد و می کوشید تا نظر موافق بزرگان و شخصیت ها را جلب کند، در مدینه دیداری با ابن عباس و امام حسین (علیه السلام) داشت و می خواست از آنان بیعت بگیرد. امام حسین (علیه السلام) از گستاخی او انتقاد کرد و فرمود:

اینکه به کمال رسیدن و سیاست و تدبیر یزید را نسبت به امت پیامبر یاد می کنی می خواهی مردم را به توهم اندازی! گویا چهره ای پنهان و ناشناخته را توصیف می کنی یا اطلاع خاصی داری! یزید، خودش گواه رای اوست، او برای همان کارهایی که مشغول است مثل بازی با سگ ها، کبوتر بازی، نوازندگی و عیاشی، بهتر است، بیش از این بار ستم بر دوش مکش.(42)

در نامه ای خطاب به معاویه درباره همین موضوع و خلافکاری های او می نویسد:

بدان که خداوند، هرگز فراموش نمی کند که تو تنها به گمان، انسان ها را می کشی و به تهمت، دستگیر می کنی و نوجوان شرابخوار و سگبازی را به امارت مردم می گماری. با این کار، خودت و دینت را هلاک و تباه می سازی و مردم را ضایع می کنی.(43)

در همین نامه می نویسد:

ای معاویه! برایم نوشته ای که مردم را به فتنه نیندازم: من فتنه ای بالاتر از زمامداری تو بر مردم نمی شناسم و اگر اهل مبارزه باشم، جهاد با تو را برترین کار می دانم و اگر با تو نجنگیده ام از خدا آمرزش می خواهم!

این دیدگاه امام را در مورد خلافت و زمامداری ناصالحان بیان می کند.

در نقل دیگری آمده است که امام به معاویه نامه نوشته و از اموری انتقاد کرد از جمله اینکه:

جوانی را به ولایت امر مردم تعیین کرده ای که شراب می خورد و با سگ بازی می کنی، به امانت خود خیانت کرده و مردم را تباه ساخته ای، چگونه یک شرابخوار را به تولیت امور امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می گماری، در حالی که شرابخوار، امین بر یک در هم نیست، چگونه نسبت به امت از دیدگاه امام حسین (علیه السلام) کسی شایسته امامت مسلمین است که از نظر علم و تقوا و اصل و نسب برتر باشد. در سفری که معاویه به مدینه داشت، دستور داد همه در مسجد حاضر شوند. عده ای هم هنوز به نفع یزید بیعت نکرده بودند، کنار منبر نشسته بودند. معاویه شروع کرد به برشمردن فضایل (!) یزید و در پایان گفت همه جا همه بیعت کرده اند. تنها مدینه مانده است.... امام حسین برخاست و فرمود: کسی را وانهاده ای که از نظر پدر و مادر و صفات شخصی از یزید بهتر است! معاویه گفت: گویا خودت را می گویی؟! حضرت فرمود: آری!(44)

در نقل دیگری آمده است که فرمود: به خدا قسم من به خلافت شایسته ترم، پدرم بهتر از پدر اوست، جدم برتر از جد اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.(45)

گردن نهادن به حکم پیشوا هر که می خواهد باشد در منطق عاشورا و دین، درست نیست. هر زمامدار و امامی شایسته پیروی نیست. در فرهنگ قرآنی، امام نار و امام نور مطرح است (46) پیشوایان ستمگر و باطل، ائمه نار که هم خودشان دوزخی اند، و هم مردم را جهنمی می سازند و ائمه نور، پیشوایان الهی، روشنان و روشنگران اند و پیروی از آنان نیز، گام زدن در مسیر هدایت است. عاشوراییان با این فرهنگ، به خوبی آشنا بودند. وقتی امام حسین (علیه السلام) در سرزمین نینوا فرود آمد، قاری از سوی ابن زیاد آمد و نامه ای آورد. یکی از همراهان امام که او را شناخت نفرینش کرد و گفت چیست که آورده ای؟ پاسخ داد: اطاعت از امامم کرده و به بیعت خود وفا کرده ام. همراه امام گفت: پیشوای تو از همان ائمه نار است که به آتش فرا می خوانند و چه بد امامی است.(47)

پیام عاشورا این است که در جامعه اسلامی، حاکمیت و ولایت، حق شایسته ترین افراد است که تعهد ایمانی بالایی داشته باشند و برای اجرای قرآن و فرمان خدا و هدایت جامعه به سوی اسلام ناب بکوشند و شیوه حکومتی شان بر مبنای عدل و قسط و محترم شمردن مال و جان و نوامیس مسلمانان باشد. جز به این صورت، حق این منصب الهی و حقوق مردم ادا نخواهد شد و با زمامداری ناصالحان، جامعه رو به سقوط و تباهی و دین خدا رو به نابودی خواهد رفت. امام هرگز تن به چنین حکومتی نمی دهد. آن حضرت، ضمن برشمردن رسوایی های یزید، و رد صلاحیت او برای خلافت، نسبت به بیعت با او فرمود:

... لا و الله! لایکون ذلک ابدا.(48)

نه به خدا قسم، این هرگز شدنی نیست!

در راستای همین هدایت و نجات بخشی از شوون امامت بحق است، سید الشهدا به مبارزه ای دست می زند که به شهادت ختم می شود و همین زمینه جهل زدایی و بیدارگری مردم می شود. در زیارت امام حسین (علیه السلام) می خوانیم:

فاعذر فی الدعوه و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الضلاله و الجهاله و العمی و الشک و الار تیاب الی باب الهدی و الرشاد.(49)

(خدایا...) او در دعوت خویش، راه عذر را بر مخالفان بست، در راه تو خون خویش را نثار کرد، تا بندگانت را از گمراهی و جهالت و کوری و دودلی و شک بیرون آورد و نجات بخشد و به هدایت و رشادت رهنمون گردد.

عمل امام، نشان دهنده بینش صحیح اسلام نسبت به رهبری و خلافت است. امام حسین (علیه السلام)، حتی اگر هیچ یاور و دعوت کننده و بیعت کننده ای هم نداشت، باز با حکومت یزید کنار نمی آمد، چرا که مشروعیت نداشت. خود وی تصریح فرمود:

و الله لو لم یکن فی الدنیا ملجا و لا ماوی لما بایعت یزید بن معاویه.(50)

به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاه و ماوایی نباشد، باز هم با یزید بیعت نخواهم کرد.

 

1 - 6 - بدعت ستیزی

دین پیوسته از سوی دشمنان در معرض تحریف، سوء استفاده، تفسیر نادرست و بدعت آفرینی است. از سوی دیگر رسالت امامان حق و علمای دین، صیانت دین و معتقدات اسلامی از تحریف و مقابله با بدعتها است. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است که:

اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه....(51)

هرگاه بدعت ها آشکار شود، دانا باید دانش و علم خویش را آشکار کند.

در سخن دیگری از آن حضرت است: هر بدعتی که پس از من پدید آید و ایمان را مورد خطر و هجوم و نیرنگ قرار دهد، ولیی از دودمان من عهده دارد آن می شود که از ایمان دفاع کند و با الهام الهی زبان بگشاید و حق را علنی و روشن سازد و نیرنگ مکاران را باز گرداند.(52)

امام حسین (علیه السلام) نیز به عنوان مصداقی از عمل به این تکلیف الهی به دفاع از حریم دین پرداخت و از انگیزه های خویش، احیای دین و بدعت ستیزی را بر شمرده. از جمله در نامه ای که به بزرگان بصره نوشت، چنین آمده است:

ادعوکم الی کتاب الله و سنه نبیه فان السنه قد امیتت و البدعه قد احییت.(53)

شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می کنم. همانا سنت مرده و بدعت زنده شده است.

این رسالت امام است که نسبت به سست شدن پایه های عقاید ناب و جان گرفتن جاهلیت، حساسیت نشان دهد و به قیام بپردازد، تا دین زنده بماند. تاکید وی بر رفتن به راه و روش پدرش امیر المومنین و جدش رسول خدا نیز گونه دیگری از همین بدعت ستیزی و حفاظت از دین است.

آنچه امویان از آن دم می زدند، چهره ای تحریف یافته و مسخ شده از آیین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، چرا که معتقدان به آن اسلام، تعارضی میان آن و ستم ها و فسادهای یزید از یک سو و هوا و هوس های خود از سوی دیگر، نمی دیدند. حسین بن علی (علیه السلام) برای نشان دادن اینکه آنچه حاکم و ساری است، اسلام پیامبر نیست، جر با کلامی از جان و خطی از خون نمی توانست کاری کند. شهادت مظلومانه اش برای نجات دین بود. در سخن زیبایی از حضرت امام خمینی (صلی الله علیه و آله و سلم) می خوانیم:

ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) برسیم و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن قربانی می خواهد و دعا کنید من نیز یکی از قربانی های آن گردم....(54)

منابع

4) صحیفه نور، ج 12، ص 181.

5) همان، ج 7، ص 230.

6) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 321.

7) مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 228.

8) بحارالانوار، ج 44، ض 367.

9) همان، ج 45، ص 17، مناقب، ج 4، ص 101.

10) موسعه کلمات الامام الحسین، ص 377.

11) همان، ص 378.

12) اللهم انت ثقتی فی کل کرب... (بحارالانوار، ج 45، ص 4).

13) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی،ج 6، ص 62.

14) و اعلمی آن اهل الارض یموتون و آن اهل السماء لا یبقون و آن کل شیی ء هالک الا وجه الله الذی خلق الارض بقدرته و یبعث الخلق فیعودون...، (موسوعه کلمات الامام الحسین 7، 404 - 405)

15) و اعلموا آن الدنیا حلوها و مرها حلم و الانتباه فی الاخره و الفائز من فاز فیها و الشقی من شقی فیها (همان، ص 398).

16) فان تکن الدنیا تعد نفیسه - فدار ثواب الله اعلی و انبل

و آن تکن الابدان للموت انشات - فقتل امرء بالسیف فی الله افضل

(بحار الانوار، ج 44، ص 374).

17) لهوف، ص 45.

18) موسوعه کلمات الامام الحسین ص 463.

19) اصبر قلیلا حتی تلقی جدک رسول الله... (معالی السبطین، ج 1 ص 455).

20) بحار الانوار، ج 45، ص 41 (به زودی با شعله های برافروخته آتش ملاقات خواهند کرد).

21) مناقب، این شهر اشوب، ج 4، ص 101.

22) همان.

23) همان.

24) همان، ص 102 فمن بغانا حاید الرشد - و کافر بدین جبار صمد .

25) همان، ص 102.

26) مناقب، ابن شهراشوب، ج 4، ص 89، بحارالانوار، ج 44، ص 329.

27) حیاه الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 188.

28) توبه، آیه 53.

29) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 306.

30) مقتل الحسین، مقرم، ص 410.

31) همان، ص 439.

32) همان، ص 444، به نقل از تاریخ ابن عساکر، صواعق محرقه و...

33) مقتل الحسین، مقرم، ص 444، به نقل از تاریخ ابن عساکر، صواعق محرقه و...

34) مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا، ص 458.

35) ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 35.

36) علل الشرایع، صدوق، ج 1، ص 9.

37) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 59.

38) همان، ص 69.

39) نحن اهل بیت محمد واولی بولایه هذالامر علیکم من هولاء المدعین ما لیس لهم و السائرین فیکم بالجور و العدوان (بحار الانوار، ج 44، ص 377، مقتل خوارزمی، ج 1، ص 232).

40) بحارالانوار، ج 44، ص 381.

41) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 283.

42) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 261.

43) الغدیر، ج 10، ص 160.

44) الغدیر، ج 10، ص 25.

45) موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 265.

46) و جعلنا هم ائمه یدعون الی النار (قصص، و آیه 41).

47) بحارالانوار، ج 44، ص 380.

48) مقتل الحیسن، خوارزمی، ج 1، ص 182.

49) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 59.

50) اعیان الشیعه، ج 1، ص 588.

51) اصول کافی ج 1، ص 54.

52) همان.

53) حیاه الامام الحسین بن علی، ج 2، ص 322.

54) صحیفه نور، ج 21، ص 41.

 

 

 

 

 

 

فهرست

Contents

پیام های اعتقادی.. 

1 - 1 - توحید در عقیده و عمل.. 

1 - 2 - مبدا و معاد. 

1 - 3 - رسالت پیامبر. 

1 - 4 - شفاعت... 

1 - 5 - امامت... 

شرایط امام. 

1 - 6 - بدعت ستیزی.. 

منابع..